جِرجِرونی. یکی از رسوم برجای مانده از روزگاران کهن در منطقه ی حسن آباد، مراسم جرجرونی است که فقط در شب 27 رمضان به این صورت برگزار می شود که از یک ساعت بعد از غروب آفتاب شروع شده و تا پاسی از شب ادامه دارد. کودکان و جوانان و گاه بزرگ ترها با تشکیل گروه هایی چند نفره، خانه به خانه به درب منازل مراجعه می کنند و با سر دادن اشعاری، از صاحب خانه چیزی طلب می کنند. در قدیم معمولاً خوراکی و خشکبار به مراجعه کنندگان می دادند ولی امروزه پول جایگزین آنها شده است.
آنها بعد از مراجعه به چندین خانه در پایان جایی می نشینند و آنچه را جمع کرده اند بین خود تقسیم می کنند. در قدیم رسم بود برای متبرک کردن اجناس خود، آنها را در مسجد یا حسینیه بین خود تقسیم کنند.
آقای اصغر طیبی برای دانشگاه، تحقیقی در مورد جرجرونی انجام داده است. وی از قول یکی از اهالی حسن آباد به نام مرحوم ملامندسن (ملامحمد حسن) طیبی که چندین سال ساکن کربلا بوده، چنین نقل کرده است که «جرجرونی» در اصل «جیرانی جیرانی» بوده یعنی همسایه های من همسایه های من. (جیران: جمع جار به معنای همسایهها) و «حیا» که گروه با صدای بلند در جواب سرگروه می گویند، در اصل «حی» بوده یعنی بشتاب.
شعارها و اشعار جرجرونی
وقتی گروه به درب خانه ها می رسند، سرگروه می گوید: «جرجرونی» و بقیه جواب می دهند: «حِیا». در ادامه سرگروه به نام بردن و توصیف چند خوراکی می پردازد و همه در جواب می گویند: «حِیا». نام ها و توصیف ها چنین است:
حَلوا کِرُونی: از حلوا که شیرین است شروع می کند.
یوز گِردو: گردو گرد است.
واهام نُوکچی دارو: بادام نوک تیزی دارد.
گندم کُپچی دارو: گندمی که با آن کُپچی می سازند. (کپچی نوعی نان سنتی در حسن آباد است.)
جیری بالی مون نی: خوراکی ها را زیر بغل من بگذارید.
اَگِه نَخِرونی: اگر اینها را بدهی و من نخورم. (یعنی اگر قبول نکردم.)
گوشام بووُنی: آنوقت گوش های مرا ببُرید. (کنایه از این که هر چه بدهید قبول می کنم.)
بعد برای تحریک پسر خانواده که خوشحال شود و چیزی برای آنها بیاورد، نام پسر بزرگ تر را می گویند. مثلاً:
قاسم مُن تخت ناشت: او را بر روی تخت دامادی می نشانیم و دورش می رقصیم.
یک دُتی مُن وِر دَستُش ناشت: یک دختر را هم به عنوان عروس برای او پیدا می کنیم و در کنارش می نشانیم.
اُشتُر قَطار مالَک بیار: اگر یک قطار شتر نان مالَک بیاوری ما قبول می کنیم. (مالک نام یک نان سنتی در منطقه ی حسن آباد است. کنایه از این که چیز کم نیاور.)
اگر صاحب خانه در آوردن خوراکی دیر کرد، با صدای بلند دوباره می گویند: اُشتُر قطار مالک بیار.
وقتی صاحب خانه اجناس خود را به سرگروه یا انباردار می دهد، افراد گروه در حالی که از خانه بیرون می روند همگی می خوانند:
این خانه که کَخ گِل مال است
صَحَبِش زنده و دولت دار است
ولی اگر اصلاً صاحب خانه به درب منزل نیامد یا درب خانه اش را بسته بود، همگی بلند می خوانند:
این خانه که کخ گل مال است
صاحابش مُرده و دماغش دار است
و آنجا را ترک می کنند.
جرجرونی ابیات دیگری هم در قدیم داشت که امروزه نمی خوانند. مثلاً بعد از خواندن اشعار اولیه وقتی صاحب خانه در حال تهیه ی خوراکی برای گروه بود آنها می خواندند:
در این خانه که حوض پر گِل و اُ (گل و آب)
ما طمع داریم بشقاب پِلو
در این خانه که حوض پر ماهی
ما طمع داریم یک پیاله چایی
یک کَرکی (= مرغ) داریم دُم بِلَه (یا: دُم بیلی)
یک چوقی (چوب) داریم صَد مِنی
هر چیش می زنیم نمی رود
یک چیزیش بدید تا برود
اُشتُر قطار مالک بیار
رمضان الله الله رمضان
شیخ و شیخ الله عباس خزان
رمضان رفته است بر شاخه گزی
های و هو می کرد حلوا بپزید
رمضان هوی رمضان
رمضان هوی رمضان
در کمال آباد می گویند: جرجرونی، هَرَندو، اُرما (خرما) بلَندو و ...
در دستجرد می گویند: جرجرونی، هُویا و ...
در مالواجرد جرجرونی را به زبان حسن آبادی می خوانند: جرجرونی، هرندو، اُرما بلندو، گنم کپچی دارو و ...
این شاید دلیلی باشد بر این که اینها قبلاً زبانشان فارسی نبوده و ولایتی حرف می زدند.
در ورزنه در شب 15 شعبان آیین جرجرونی برگزار می شود.
حسن صادقی